امروز آوید از لحظهای که به اتاق آزمایشهایش رسیده بی نهایت سرش شلوغ است و فرصتی نبوده تا وقتی برای بودن در کنار ویدو باز کند. آوید باید برای ارائه در یک تیم علمی با سرگروهی خودش آماده بشود؛ او کارهایش را سریع انجام میدهد تا مطالبش را برای جلسه فردا مهیا کند.
ویدو که از آمدن آوید کمکم داشت ناامید میشد به سمت اتاقش رفت تا کمی سروسامان به وسایل هایش بدهد.
اول از همه با بی حوصلگی تمام، وسایل روی میز را مرتب میکند و سر جایش می گذارد. ویدو مدتی را بدون حرکت و نشسته پشت میز تحریر سپری میکند تا اینکه به سرش میزند فرصت را غنیمت بداند و برود سراغ تبلت تا کمی بازی کند.
از چند روز پیش که آوید و ویدو از گردش در طبیعت برگشته بودند ویدو وسایل کوله اش را خالی نکرده بود. به محض اینکه چشمش به کیفش می افتد، تبلت را روی میز می گذارد؛ زیپ کیفش را باز می کند، چشمش به ساندویچی می افتد که متاسفانه خراب شده و کپک زده است.
به طور دقیق، ذرههای ساندویچ را که فاسد شده بودند نگاه کرد؛ هم دوست داشت بداند علت تغییر شکل ساندویچ چه بوده و هم اندکی از آوید می ترسید که شاید دعوایش کند چرا ساندویچ را همان روز نخورده است.
تنها کاری که به ذهنش رسید؛ گذاشتن ساندویچ جایی بود که آوید آن را نبیند. همانطور که چشم از ساندویچ برنداشته بود به آرامی و پاورچین پاورچین به سمت محوطۀ جلوی خانه رفت. ویدو با خودش میگوید: کاش میشد حداقل علت این اتفاق را برای ساندویچم میدانستم تا بتوانم کاری برایش بکنم. حیف شد…
تجهیزات دنیای میکروب ها :
ظرف کشت آماده، سُوآب ، اکلیل، شاسه مُخَمر، بادکنک، پلاستیک زیپ دار، سفره، دفترچه داستان و راهنمای بازی.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.